Persian Vocabulary
Click on letter: GT-Google Translate; GD-Google Define; H-Collins; L-Longman; M-Macmillan; O-Oxford; © or C-Cambridge
GT
GD
C
H
L
M
O
a
GT
GD
C
H
L
M
O
across
/əˈkrɒs/ = PREPOSITION: در میان;
ADVERB: از میان, از عرض, از وسط, ازاین طرف بان طرف, یکسره, از این سو بان سو;
USER: در میان, سراسر, در سراسر, در سرتاسر, را در سراسر
GT
GD
C
H
L
M
O
action
/ˈæk.ʃən/ = NOUN: عمل, اقدام, کنش, حرکت, بازی, کار, رفتار, فعل, نبرد, جریان, کردار, جنبش, تاثیر, تعقیب, اشاره, سهم, جدیت, سهام شرکت, جریان حقوقی, تمرین, اقامهء دعوا, طرز عمل, وضع, گزارش, اشغال نیروهای جنگی, پیکار, اثر جنگ;
USER: اقدام, عمل, کنش, حرکت, رفتار
GT
GD
C
H
L
M
O
actionable
/ˈæk.ʃən.ə.bl̩/ = ADJECTIVE: قابل تعقیب قانونی;
USER: قابل تعقیب قانونی, عملی, اقدام, عمل, قابل اقدام
GT
GD
C
H
L
M
O
actions
/ˈæk.ʃən/ = NOUN: عمل, اقدام, کنش, حرکت, بازی, کار, رفتار, فعل, نبرد, جریان, کردار, جنبش;
USER: اقدامات, عملیات, اعمال, اقدام, کاربران عملیات
GT
GD
C
H
L
M
O
adoption
/əˈdɒp.ʃən/ = NOUN: اتخاذ, اقتباس, قبول, اختیار, قبول به فرزندی, فرزند خوا ندگی, استعمال لغت بیگانه بدون تغییر شکل ان;
USER: اتخاذ, تصویب, پذیرش, اقتباس, فرزند خواندگی
GT
GD
C
H
L
M
O
advanced
/ədˈvɑːnst/ = ADJECTIVE: پیشرفته, مترقی, قبلا تهیه شده, قبلا تجهیز شده, ترقی کرده, پیش افتاده, جلوافتاده;
USER: پیشرفته, جستجوی پیشرفته, های پیشرفته, جوی پیشرفته, و جوی پیشرفته
GT
GD
C
H
L
M
O
alert
/əˈlɜːt/ = ADJECTIVE: هوشیار, مواظب, گوش بزنگ, زیرک, محتاط, متوجه;
NOUN: اعلام خطر, اژیر هوایی;
VERB: خروش برآوردن, بحالت آماده باش درامدن یا دراوردن, سر و صدا و اشوب کردن;
USER: هوشیار, هشدار, هشدار به, هشدار دادن, هشدار دهد
GT
GD
C
H
L
M
O
alerts
/əˈlɜːt/ = NOUN: اعلام خطر, اژیر هوایی;
USER: هشدار, هشدارهای, هشدار در, اجتماعی و ارتباطی تصویر
GT
GD
C
H
L
M
O
all
/ɔːl/ = ADJECTIVE: تمام, همه, همه چیز, هر گونه, بسیار;
PRONOUN: کلیه, جمیع;
ADVERB: همگی, تماما, یکسره, داروندار;
USER: تمام, همه, تمامی, کلیه, از همه
GT
GD
C
H
L
M
O
allowing
/əˈlaʊ/ = VERB: اجازه دادن, پذیرفتن, رخصت دادن, پسندیدن, تصویب کردن, روا دانستن, اعطاء کردن, ترخیص کردن;
USER: اجازه می دهد, اجازه دادن به, اجازه می دهد تا, که اجازه می دهد, اجازه می دهد به
GT
GD
C
H
L
M
O
an
GT
GD
C
H
L
M
O
and
/ænd/ = CONJUNCTION: و, و;
USER: و, ها و, و در, و به, است و
GT
GD
C
H
L
M
O
approval
/əˈpruː.vəl/ = NOUN: تصویب, رخصت, ستایش, تجویز, طرفداری;
USER: تصویب, تایید, موافقت, به تایید, از تصویب
GT
GD
C
H
L
M
O
apps
/æp/ = USER: برنامه ها, برنامه, برنامه های, واژهنامه, نرم افزار
GT
GD
C
H
L
M
O
are
/ɑːr/ = VERB: هستیم, هستیم, هستید;
USER: هستیم, هستند, می باشد, عبارتند از, هستید
GT
GD
C
H
L
M
O
around
/əˈraʊnd/ = PREPOSITION: در اطراف, در نزدیکی;
ADVERB: دور, پیرامون, در حوالی, گرداگرد, سوی دیگر, در هر سو;
USER: در اطراف, اطراف, در سراسر, دور, پیرامون
GT
GD
C
H
L
M
O
asap
/ˌeɪ.es.eɪˈpiː/ = USER: ASAP, بیارین, ASAP را, ابزار ASAP
GT
GD
C
H
L
M
O
ask
/ɑːsk/ = VERB: پرسیدن, خواستن, سوال کردن, پرسش کردن, جویا شدن, طلبیدن, دعوت کردن, طلب کردن, خبر گرفتن, خواهش کردن, برای چیزی بی تاب شدن;
USER: پرسیدن, بپرسید, بخواهید, بپرسید که, از آنها بخواهید
GT
GD
C
H
L
M
O
assistants
/əˈsɪs.tənt/ = NOUN: معاون, دستیار, یاور, بردست, کمک, نایب, معین, ترقی دهنده, رهبریار;
USER: دستیاران, دستیار, معاونان, معاونین, از دستیاران
GT
GD
C
H
L
M
O
bot
/bɒt/ = USER: ربات, ربات این
GT
GD
C
H
L
M
O
bots
/bɒt/ = USER: رباتها, رباتهای, در برابر, bot ها, رباتها را
GT
GD
C
H
L
M
O
bought
/bɔːt/ = ADJECTIVE: خریداری شده;
USER: خریداری شده, خریداری, خریده, را خریداری, خریداری می
GT
GD
C
H
L
M
O
box
/bɒks/ = NOUN: جعبه, صندوق, قوطی, محفظه, لژ, بوکس, ضرب, حعبه, اطاقک, جای ویژه, توگوشی;
VERB: بوکس بازی کردن, در جعبه محصور کردن, مشت زدن, مشت بازی کردن, در قاب یا چهارچوب گذاشتن;
USER: جعبه, کادر, صندوق, جعبه های, جعبه را
GT
GD
C
H
L
M
O
builder
/ˈbɪl.dər/ = NOUN: سازنده, خانه ساز;
USER: سازنده, ساز, سازنده است, های سازنده, سازنده و
GT
GD
C
H
L
M
O
business
/ˈbɪz.nɪs/ = NOUN: تجارت, حرفه, بنگاه, کار و کسب, کاسبی, سوداگری, داد و ستد;
USER: تجارت, کسب و کار, کسب و کار به, کسب و کار و, کسب و کار است
GT
GD
C
H
L
M
O
by
/baɪ/ = PREPOSITION: توسط, با, بوسیله, از, بواسطه, بدست, بتوسط, از کنار, نزدیک, پهلوی;
ADVERB: کنار, در کنار;
USER: توسط, شده توسط, با, بوسیله, از
GT
GD
C
H
L
M
O
can
/kæn/ = NOUN: قوطی, قوطی کنسرو, حلبی;
VERB: قادر بودن, قدرت داشتن, امکان داشتن, در قوطی ریختن, زندان کردن, اخراج کردن, توانایی داشتن;
USER: می تواند, می توانید, می توانند, می تواند به, می تواند در
GT
GD
C
H
L
M
O
clients
/ˈklaɪ.ənt/ = NOUN: مشتری, موکل, ارباب رجوع;
USER: مشتریان, به مشتریان, از مشتریان, مشتریان در, مشتریان را
GT
GD
C
H
L
M
O
cloud
/klaʊd/ = NOUN: ابر, سحاب, توده ابرومه, توده انبوه;
VERB: ابری شدن, سایه افکن شدن;
USER: ابر, ابری, های ابر, ابر به
GT
GD
C
H
L
M
O
combining
= VERB: ترکیب کردن, مخلوط کردن, باهم پیوستن, متحد شدن, امیختن ترکیب شدن;
USER: ترکیب, با ترکیب, تلفیق, ترکیبی از, از ترکیب
GT
GD
C
H
L
M
O
commands
/kəˈmɑːnd/ = NOUN: فرماندهی, فرمان, سرکردگی, فرمایش;
USER: دستورات, فرمان, از دستورات, فرمان های, دستورات را
GT
GD
C
H
L
M
O
communicate
/kəˈmyo͞onəˌkāt/ = VERB: گفتگو کردن, معاشرت کردن, مکاتبه کردن, کاغذ نویسی کردن, مراوده کردن, فرا فرستادن, ارتباط بر قرار کردن;
USER: ارتباط, ارتباط برقرار, برقراری ارتباط, ارتباط برقرار کنید, ارتباط برقرار کنند
GT
GD
C
H
L
M
O
complete
/kəmˈpliːt/ = ADJECTIVE: کامل, تمام, مکمل;
VERB: کامل کردن, تکمیل کردن, انجام دادن, بانجام رساندن, سپری کردن, خاتمه دادن;
USER: کامل, تکمیل, را کامل, را تکمیل, تمام
GT
GD
C
H
L
M
O
confirm
/kənˈfɜːm/ = VERB: تایید کردن, تصدیق کردن, تثبیت کردن;
USER: تایید, را تایید, تایید می, را تأیید, تأیید کنید
GT
GD
C
H
L
M
O
connect
/kəˈnekt/ = VERB: وصل کردن, متصل کردن, پیوستن, مربوط کردن, عطف کردن, بستن, باهم متصل کردن;
USER: اتصال, متصل, وصل, ارتباط برقرار, اتصال به
GT
GD
C
H
L
M
O
consuming
/kənˈsjuː.mɪŋ/ = VERB: مصرف کردن, تحلیل رفتن, از پا درامدن, سربه سر کردن, غذا خوردن;
USER: مصرف, گیر, مصرف کننده, گیر است, از مصرف
GT
GD
C
H
L
M
O
conversational
/ˌkɒn.vəˈseɪ.ʃən.əl/ = ADJECTIVE: محاورهای, مکالمهای;
USER: محاورهای, محاوره, محاوره ای, مکالمهای, مکالمهای و گفتوگومحور
GT
GD
C
H
L
M
O
core
/kɔːr/ = NOUN: هسته, چنبره, مغز ودرون هرچیزی;
USER: هسته, هسته ای, هسته اصلی, های هسته, هسته مرکزی
GT
GD
C
H
L
M
O
create
/kriˈeɪt/ = VERB: ساختن, ایجاد کردن, خلق کردن, فراهم کردن, افریدن, ناگهان ایجاد شدن, سرشتن;
USER: ساختن, ایجاد, ایجاد کنید, را ایجاد, ایجاد می
GT
GD
C
H
L
M
O
custom
/ˈkʌs.təm/ = NOUN: رسم, سنت, عرف, مرسوم, عادت, حقوق گمرکی, برحسب عادت, خوی;
USER: رسم, سفارشی, های سفارشی, سنت, عرف
GT
GD
C
H
L
M
O
deem
/diːm/ = VERB: پنداشتن, خیال کردن, فرض کردن, عقیده داشتن;
USER: پنداشتن, پنداشتند, خیال کردن, را بدانند به, فرض کردن
GT
GD
C
H
L
M
O
delegate
/ˈdel.ɪ.ɡət/ = NOUN: نماینده;
VERB: وکالت دادن, نمایندگی دادن, محول کردن به;
USER: نماینده, واگذار, تفویض, وکالت دادن, نمایندگی دادن
GT
GD
C
H
L
M
O
deliver
/dɪˈlɪv.ər/ = VERB: تحویل دادن, ازاد کردن, ایراد کردن, رستگار کردن;
USER: ارائه, تحویل, رساندن, تحویل می, را ارائه
GT
GD
C
H
L
M
O
depend
/dɪˈpend/ = VERB: وابسته بودن, موکول بودن, مربوط بودن, توکل کردن, منوط بودن;
USER: بستگی دارد, بستگی, وابسته, وابسته به, وابسته است
GT
GD
C
H
L
M
O
developers
/dɪˈvel.ə.pər/ = NOUN: توسعه دهنده, ظاهر کننده عکس;
USER: توسعه دهندگان, به توسعه دهندگان, از توسعه دهندگان, توسعه دهندگان را, توسعه دهندگان به
GT
GD
C
H
L
M
O
directly
/daɪˈrekt.li/ = ADVERB: مستقیما, راست, بی درنگ, سر راست, یک راست;
USER: مستقیما, به صورت مستقیم, را به طور مستقیم, طور مستقیم در, طور مستقیم از
GT
GD
C
H
L
M
O
distinct
/dɪˈstɪŋkt/ = ADJECTIVE: متمایز, مجزا, متفاوت, واضح, روشن;
USER: متمایز, مجزا, متفاوت, متمایز است, واضح
GT
GD
C
H
L
M
O
do
/də/ = VERB: انجام دادن, عمل کردن, کردن, کفایت کردن, بدرد خوردن, این کلمه در ابتدای جمله بصورت علامت سوال میاید;
USER: انجام دادن, انجام, انجام دهد, انجام این کار, کار را انجام
GT
GD
C
H
L
M
O
done
/dʌn/ = ADJECTIVE: انجام شده, وقوع یافته;
USER: انجام شده, انجام, انجام داده, انجام می شود, انجام شده است
GT
GD
C
H
L
M
O
ease
/iːz/ = NOUN: سهولت, سادگی, اسانی, اسودگی;
VERB: راحت کردن, سبک کردن, ازاد کردن;
USER: سهولت, آسان, سهولت در, را تسکین, سادگی
GT
GD
C
H
L
M
O
easily
/ˈiː.zɪ.li/ = ADVERB: به اسانی, باسانی, سبک;
USER: به آسانی, آسانی, به آسانی می, به راحتی قابل, را به راحتی
GT
GD
C
H
L
M
O
email
/ˈiː.meɪl/ = USER: ایمیل, ایمیل به, پست الکترونیک, به ایمیل, به ایمیل یک
GT
GD
C
H
L
M
O
employees
/ɪmˈplɔɪ.iː/ = NOUN: کارمند, کارگر, مستخدم, مستخدم زن, عضو;
USER: کارکنان, کارمندان, کارمند, از کارکنان, از کارمندان
GT
GD
C
H
L
M
O
empower
/ɪmˈpaʊər/ = VERB: قدرت دادن, اختیار دادن, وکالت دادن, صاحب اختیار و قدرت کردن;
USER: قدرت دادن, قدرت, توانمند سازی, توانمندسازی, توانمند ساختن
GT
GD
C
H
L
M
O
enabling
/ɪˈneɪ.bl̩/ = VERB: قادر ساختن, توانا ساختن, وسیله فراهم کردن, تهیه کردن برای, اختیار دادن;
USER: را قادر می سازد, قادر می سازد, قادر میسازد, را قادر میسازد, قادر می سازد تا
GT
GD
C
H
L
M
O
english
/ˈɪŋ.ɡlɪʃ/ = NOUN: انگلیسی;
VERB: بانگلیسی دراوردن;
ADJECTIVE: مربوط به مردم و زبان انگلیسی
GT
GD
C
H
L
M
O
enterprise
/ˈen.tə.praɪz/ = NOUN: سرمایه گذاری, تشکیلات اقتصادی, امرخطیر, اقدام مهم, عمل تهورامیز;
USER: سرمایه گذاری, سازمانی, شرکت, های سازمانی, سرمایه گذاری در
GT
GD
C
H
L
M
O
even
/ˈiː.vən/ = ADVERB: حتی, هم, بلکه;
NOUN: زوج, عدد زوج, اعداد جفت;
ADJECTIVE: هموار, درست, صاف, مساوی, متعادل, مسطح;
VERB: هموار کردن, صاف کردن, واریز کردن, مسطح کردن;
USER: حتی, و حتی, حتی در, هم
GT
GD
C
H
L
M
O
events
/ɪˈvent/ = NOUN: حوادی;
USER: حوادث, رویدادی, رویدادهای, وقایع, رویدادها
GT
GD
C
H
L
M
O
ever
/ˈev.ər/ = ADVERB: همیشه, هرگز, همواره, هیچ, اصلا, در هر صورت;
USER: همیشه, تا کنون, هرگز, تا به حال, همواره
GT
GD
C
H
L
M
O
every
/ˈev.ri/ = ADJECTIVE: هر, همه, هر کس, هر کسی;
PRONOUN: هر که;
USER: هر, در هر, همه, از هر, که هر
GT
GD
C
H
L
M
O
everyday
/ˈev.ri.deɪ/ = USER: روزمره, هر روز, های روزمره, روزمره را, روزمره است
GT
GD
C
H
L
M
O
exactly
/ɪɡˈzækt.li/ = ADVERB: کاملا, بدرستی, عینا, یکسره, بکلی, چنین است;
USER: کاملا, دقیقا, دقیقا همان, دقیقا به, را دقیقا
GT
GD
C
H
L
M
O
execute
/ˈek.sɪ.kjuːt/ = VERB: اجرا کردن, اعدام کردن, اداره کردن, قانونی کردن, نواختن, عمل کردن, عمل اوردن, ادا کردن, نمایش دادن;
USER: اجرا کردن, اجرا, اجرای, را اجرا, اجرا می
GT
GD
C
H
L
M
O
focus
/ˈfəʊ.kəs/ = NOUN: کانون, مرکز توجه, مرکز, فاصله کانونی, نقطه تقاطع, کانون عدسی, قطب;
VERB: متمرکز کردن, متمرکز کردن توجه, بکانون اوردن, میزان کردن;
USER: کانون, تمرکز, متمرکز, تمرکز می کنند, تمرکز کنید
GT
GD
C
H
L
M
O
frictionless
/ˈfrɪk.ʃən/ = USER: بدون اصطکاک, اصطکاک, بدون اصطکاکی, بدون اصطکاک با, اصطکاک از
GT
GD
C
H
L
M
O
from
/frɒm/ = PREPOSITION: از, از روی, از پیش, بواسطه, در نتیجه;
USER: از, را از, که از, ها از, و از
GT
GD
C
H
L
M
O
generate
/ˈdʒen.ər.eɪt/ = VERB: تولید کردن, زادن, زاییدن, احدای کردن, بوجود اوردن, تناسل کردن, حاصل کردن, تولید نیرو کردن;
USER: تولید, ایجاد, را تولید, تولید کند, تولید می
GT
GD
C
H
L
M
O
get
/ɡet/ = VERB: رسیدن, زدن, بدست اوردن, فهمیدن, حاصل کردن, کسب کردن, فراهم کردن, تحصیل کردن, تهیه کردن, ربودن, تصرف کردن;
NOUN: زایش, تولد;
USER: رسیدن, دریافت, دریافت کنید, بدست آوردن, را دریافت
GT
GD
C
H
L
M
O
gives
/ɡɪv/ = VERB: دادن, دادن, بخشیدن, ارائه دادن, رساندن, واگذار کردن, اتفاق افتادن, بمعرض نمایش گذاشتن, تخصیص دادن, نسبت دادن به, شرح دادن, افکندن, تقدیم داشتن, عطاء کردن, گریه کردن, بیان کردن;
USER: می دهد, دهد, را می دهد, ارائه می دهد, می دهد و
GT
GD
C
H
L
M
O
good
/ɡʊd/ = ADJECTIVE: خوب, خیر, نیک, خوش, شایسته, صحیح, نیکو, سودمند, پاک, قابل;
NOUN: خوبی, خیر;
USER: خوب, خوبی, خیر, خوش, نیک
GT
GD
C
H
L
M
O
hana
= USER: حنا, هانا, HANA, هانا به, حنا با
GT
GD
C
H
L
M
O
have
/hæv/ = VERB: داشتن, دارا بودن, کردن, گذاشتن, رسیدن به, مالک بودن, وادار کردن, باعی انجام کاری شدن, دانستن, صرف کردن, جلب کردن, بدست اوردن, در مقابل دارا, بهره مند شدن از;
NOUN: مالک;
USER: داشتن, داشته, دارند, دارای, داشته باشند
GT
GD
C
H
L
M
O
identity
/aɪˈden.tɪ.ti/ = NOUN: هویت, شناسایی, شخصیت, عینیت, تطابق, اصلیت, نهاد;
USER: هویت, شناسایی, به هویت, از هویت
GT
GD
C
H
L
M
O
important
/ɪmˈpɔː.tənt/ = ADJECTIVE: مهم, عمده, با اهمیت, پر اهمیت, خطیر, ژرف, فوق العاده;
USER: مهم, مهمی, مهم است, های مهم, بسیار مهم
GT
GD
C
H
L
M
O
improves
/imˈpro͞ov/ = VERB: بهتر کردن, اصلاح کردن, بهبودی دادن, بهبودی یافتن, پیشرفت کردن, اصلاحات کردن, تکمیل کردن;
USER: را بهبود می بخشد, بهبود, بهبود می بخشد, باعث بهبود, را بهبود میبخشد
GT
GD
C
H
L
M
O
in
/ɪn/ = PREPOSITION: به, از, با, توی, هنگام, روی, بر حسب, در ظرف, بالای, نزدیک, اندر, در توی, بطرف, نزدیک ساحل;
USER: به, در, را در, از, با
GT
GD
C
H
L
M
O
information
/ˌɪn.fəˈmeɪ.ʃən/ = NOUN: اطلاعات, اطلاع, معلومات, اخبار, خبر, سوابق, مفروضات, اگاهگان, پرسشگاه, استخبار, سراغ;
USER: اطلاعات, اطلاعات در, اطلاعات را, معلومات, اطلاع
GT
GD
C
H
L
M
O
inside
/ɪnˈsaɪd/ = NOUN: داخل, تو, باطن, اعضای داخلی;
ADVERB: درون, بطن هر چیزی, نزدیک بمرکز;
ADJECTIVE: قسمت داخلی, نزدیک بمرکز;
PREPOSITION: داخل و یا توی چیزی;
USER: داخل, در داخل, درون, در درون, به داخل
GT
GD
C
H
L
M
O
interfaces
/ˈɪn.tə.feɪs/ = NOUN: خط اتصال;
USER: رابط, واسط, رابط های, واسط های, اینترفیس های
GT
GD
C
H
L
M
O
it
/ɪt/ = PRONOUN: آن, ان, او, ان چیز, ان جانور;
USER: آن, از آن, در آن, آن را به, به آن
GT
GD
C
H
L
M
O
jobs
/dʒɒb/ = NOUN: کار, شغل, امر, ایوب, ساخت;
USER: شغل, مشاغل, شغل های, فرصت های شغلی, شغل در
GT
GD
C
H
L
M
O
just
/dʒʌst/ = ADVERB: فقط, تنها, عینا, در همان دم, اندکی پیش;
ADJECTIVE: درست, عادل, منصفانه, منصف, مقتضی, باانصاف;
NOUN: دادگر;
USER: فقط, تنها, درست, فقط به, عادل
GT
GD
C
H
L
M
O
language
/ˈlæŋ.ɡwɪdʒ/ = NOUN: زبان, لسان, کلام, تکلم, سخنگویی;
USER: زبان, زبانی, به زبان, زبان را, زبان های
GT
GD
C
H
L
M
O
let
/let/ = VERB: اجازه دادن, گذاشتن, اجاره دادن, رها کردن, ول کردن, اجاره رفتن, درنگ کردن;
NOUN: مانع, انسداد, اجاره دهی;
USER: اجازه, اجازه دهید, اجازه بدهید, اجازه می, اجازه دهید به
GT
GD
C
H
L
M
O
lightweight
/ˈlaɪt.weɪt/ = ADJECTIVE: سبک وزن, خفیف, خروس وزن;
NOUN: کم وزن;
USER: سبک وزن, بسیار سبک وزن, بسیار سبک وزن و, سبک وزن بوده, کم وزن
GT
GD
C
H
L
M
O
like
/laɪk/ = ADJECTIVE: مانند, همچون, همانند, شبیه;
CONJUNCTION: مثل;
PREPOSITION: مثل, چون, سان, چنان;
NOUN: نظیر;
ADVERB: بسان;
VERB: دوست داشتن;
USER: مانند, مثل, شبیه, همچون, چون
GT
GD
C
H
L
M
O
lose
/luːz/ = VERB: از دست دادن, شکست خوردن, باختن, گم کردن, تلف کردن, مفقود کردن, زیان کردن;
USER: از دست دادن, دست دادن, از دست بدهند, از دست بدهد, از دست می دهند
GT
GD
C
H
L
M
O
make
/meɪk/ = NOUN: ساخت, نظیر, ساختمان;
VERB: ساختن, درست کردن, ایجاد کردن, انجام دادن, بوجود اوردن, تصنیف کردن, باعی شدن, وادار یا مجبور کردن, تاسیس کردن, گاییدن;
USER: ساخت, را, ایجاد, ساختن, را در
GT
GD
C
H
L
M
O
makes
/meɪk/ = NOUN: ساخت, نظیر, ساختمان;
USER: می سازد, باعث, باعث می شود, می کند, را می سازد
GT
GD
C
H
L
M
O
may
/meɪ/ = VERB: میتوان, امکان داشتن, توانایی داشتن, قادر بودن, ایکاش;
USER: ممکن است, ممکن, ممکن است به, ممکن است در
GT
GD
C
H
L
M
O
meet
/miːt/ = NOUN: نشست, جلسه, تقاطع;
VERB: مواجه شدن با, ملاقات کردن, مواجه شدن, پیوستن, مصادف شدن با;
ADJECTIVE: در خور, شایسته, مناسب, دلچسب;
USER: ملاقات, دیدار با, برآورده, پاسخگویی به, دیدار خواهد کرد
GT
GD
C
H
L
M
O
message
/ˈmes.ɪdʒ/ = NOUN: پیام, پیغام, خط;
VERB: پیغام دادن, رسالت کردن;
USER: پیام, پیغام, پیام خصوصی, پیام را, پیام های
GT
GD
C
H
L
M
O
messaging
/ˌɪn.stənt ˈmes.ɪ.dʒɪŋ/ = VERB: پیغام دادن, رسالت کردن;
USER: پیام, پیام های, پیام رسانی, ارسال پیام, های پیام رسانی
GT
GD
C
H
L
M
O
module
/ˈmɒd.juːl/ = NOUN: واحد, پیمانه, نمونه, اتاقک, اندازه گیری, حدود, گنجایش, نقشه کوچک, واحد اندازره گیری, مقیاسمدل, قسمتی از سفینه فضایی;
USER: واحد, ماژول, ماژول های, ماژول را, ماژول به
GT
GD
C
H
L
M
O
money
/ˈmʌn.i/ = VERB: بصورت پول در اوردن;
USER: پول, پول را, پول به, پول در
GT
GD
C
H
L
M
O
natural
/ˈnætʃ.ər.əl/ = ADJECTIVE: طبیعی, ذاتی, عادی, فطری, بدیهی, ساده, استعداد ذاتی, قهری, سرشتی, نهادی, جبلی, دیوانه, خلقی, غریزی;
NOUN: احمق;
USER: طبیعی, های طبیعی, طبیعی است, طبیعی به
GT
GD
C
H
L
M
O
needed
/ˈniː.dɪd/ = ADJECTIVE: ضروری, مطلوب, بایسته;
USER: ضروری, مورد نیاز, نیاز, مورد نیاز است, های مورد نیاز
GT
GD
C
H
L
M
O
new
/njuː/ = ADJECTIVE: جدید, تازه, نو, نوین;
ADVERB: جدیدا, اخیرا;
USER: جدید, های جدید, تازه, نو, نوین
GT
GD
C
H
L
M
O
notify
/ˈnəʊ.tɪ.faɪ/ = VERB: اعلام کردن, اگاه ساختن, اعلام داشتن, اخطار کردن, اگاهی دادن;
USER: اعلام کردن, اطلاع, خبر می سازیم, شم اطلاع بدهیم, به شم اطلاع بدهیم
GT
GD
C
H
L
M
O
of
/əv/ = PREPOSITION: از, از لحاظ, از طرف, در باره, ز, در جهت, از مبدا, از منشا, در سوی, بوسیله;
USER: از, در, ای از, را از
GT
GD
C
H
L
M
O
on
/ɒn/ = PREPOSITION: بر, روی, بر روی, به, برای, در باره, بالای, در روی, راجع به, در بر, سر;
ADJECTIVE: روشن;
USER: بر, روی, بر روی, به, برای
GT
GD
C
H
L
M
O
one
/wʌn/ = یکی, تک, یگانه;
PRONOUN: کسی;
NOUN: شخص, آدم, واحد, یک واحد, یک عدد, شخصی, عدد یک, شماره یک, یکی از همان;
USER: یک, یکی, یکی از, کسی, شخص
GT
GD
C
H
L
M
O
only
/ˈəʊn.li/ = ADVERB: فقط, صرفا, فقط بخاطر, بس, محضا;
ADJECTIVE: تنها, یگانه, محض, فرد, بیگانه;
USER: فقط, تنها, تنها در, تنها به
GT
GD
C
H
L
M
O
or
/ɔːr/ = CONJUNCTION: یا, یا اینکه, چه, خواه, یا انکه;
USER: یا, و یا, یا به, یا در, و یا برای
GT
GD
C
H
L
M
O
p
/piː/ = NOUN: شانزدهمین حرف الفبای زبان انگلیسی;
USER: ص, P, فسفر, بود, سرنشین
GT
GD
C
H
L
M
O
party
/ˈpɑː.ti/ = NOUN: حزب, طرف, مهمانی, دسته, فرقه, سور, قسمت, بزم, جمعیت, فئه, بخش, دسته همفکر, دسته متشکل, یارو;
VERB: مهمانی دادن یارفتن;
USER: حزب, طرف, حزبی, مهمانی, حزب را
GT
GD
C
H
L
M
O
perform
/pəˈfɔːm/ = VERB: انجام دادن, اجرا کردن, کردن, بجا آوردن, بازی کردن, نمایش دادن, ایفا کردن;
USER: انجام دادن, انجام, را انجام, انجام دهد, انجام می
GT
GD
C
H
L
M
O
permissions
/pəˈmɪʃən/ = NOUN: اجازه, پروانه, اذن, دستور, مرخصی, رخصت, ترخیص;
USER: مجوز, دسترسی, مجوز ها, مجوز دسترسی, مجوز های دسترسی
GT
GD
C
H
L
M
O
personal
/ˈpɜː.sən.əl/ = ADJECTIVE: شخصی, خصوصی, مربوط به شخص;
USER: شخصی, های شخصی, خصوصی, شخصی است, شخصی را
GT
GD
C
H
L
M
O
platform
/ˈplæt.fɔːm/ = NOUN: مرام, سطح مذاکره, برنامه کار نامزدهای انتخاباتی, بنیاد یا اساس چیزی, سطح فکر, کف کلفت, بلندی قسمتی از کف سالن یا محلی;
USER: بستر های نرم افزاری, پلت فرم, پلت فرم های, پلت فرم به, های پلت فرم
GT
GD
C
H
L
M
O
platforms
/ˈplæt.fɔːm/ = NOUN: مرام, سطح مذاکره, برنامه کار نامزدهای انتخاباتی, بنیاد یا اساس چیزی, سطح فکر, کف کلفت, بلندی قسمتی از کف سالن یا محلی;
USER: سیستم عامل, سیستم عامل های, سکوهای, پلت فرم, پلت فرم های
GT
GD
C
H
L
M
O
power
/paʊər/ = NOUN: قدرت, برق, توان, نیرو, اقتدار, حکومت, زور, سلطه, عظمت, برتری, نیرومندی;
VERB: نیرو بخشیدن به;
USER: قدرت, برق, توان, قدرت را, نیرو
GT
GD
C
H
L
M
O
processing
/ˈprəʊ.ses/ = NOUN: پردازش;
USER: پردازش, فرآوری, های پردازش, از پردازش, و پردازش
GT
GD
C
H
L
M
O
programmed
/ˈprəʊ.ɡræm/ = ADJECTIVE: برنامهریزی شده, برنامه دار;
USER: برنامهریزی شده, برنامه ریزی, برنامه ریزی شده, های برنامه ریزی شده, برنامه ریزی شده است
GT
GD
C
H
L
M
O
proper
/ˈprɒp.ər/ = ADJECTIVE: مناسب, شایسته, مخصوص, بموقع, بجا, مطبوع, چنانکه شاید و باید;
USER: مناسب, صحیح, مناسب را, مناسب در
GT
GD
C
H
L
M
O
published
/ˈpʌb.lɪʃ/ = VERB: منتشر کردن, چاپ کردن, صادر کردن, منتشر شدن, طبع ونشر کردن, منتشر ساختن;
USER: منتشر شده, منتشر, به چاپ, منتشر شد, منتشر شده است
GT
GD
C
H
L
M
O
quick
/kwɪk/ = ADJECTIVE: سریع, فوری, تند, چابک, زنده, چست, سریع السیر, فرز, جلد, سرزنده, سبک;
USER: سریع, میانبر, سریع است, سریع و, های سریع
GT
GD
C
H
L
M
O
quickly
/ˈkwɪk.li/ = ADVERB: سریعا, بسرعت, بزودی, سبک;
USER: سریعا, سرعت, به سرعت, بسرعت, به سرعت در
GT
GD
C
H
L
M
O
re
/riː/ = PREPOSITION: عطف به, در باره, با توجه به;
USER: دوباره, مجدد, مجددا, دوباره به, را دوباره
GT
GD
C
H
L
M
O
receive
/rɪˈsiːv/ = VERB: گرفتن, دریافت کردن, رسیدن, پذیرفتن, بدست اوردن, پذیرایی کردن از, جا دادن, وصول کردن, ستاندن;
USER: گرفتن, دریافت, دریافت خواهید کرد, را دریافت, دریافت می
GT
GD
C
H
L
M
O
redundant
/rɪˈdʌn.dənt/ = ADJECTIVE: زائد, مفرط, افزونه, دارای اطناب, فاضل;
NOUN: حشو;
USER: زائد, کار برکنار شده, افزونه, حشو, مفرط
GT
GD
C
H
L
M
O
related
/rɪˈleɪ.tɪd/ = ADJECTIVE: مربوط, وابسته, منسوب, منتسب, خودمانی, مقارن;
USER: مرتبط, مربوط, مرتبط با, در رابطه, های مربوط
GT
GD
C
H
L
M
O
relevant
/ˈrel.ə.vənt/ = ADJECTIVE: مربوط, مناسب, وابسته, مطابق, وارد;
USER: مربوط, مربوطه, های مربوطه, مناسب, وابسته
GT
GD
C
H
L
M
O
reports
/rɪˈpɔːt/ = NOUN: گزارش, خبر, انتشار, اشعار, شهرت, صدا;
USER: گزارش, گزارش ها, گزارشات, گزارشهای, به گزارش
GT
GD
C
H
L
M
O
runs
/rʌn/ = NOUN: اسهال;
USER: اجرا می شود, اجرا می کند, را اجرا می کند, اجرا می شود به, اجرا می شود که
GT
GD
C
H
L
M
O
s
= NOUN: نوزدهمین حرف الفبای انگلیسی;
USER: بازدید کنندگان, ها, کنندگان, ثانیه
GT
GD
C
H
L
M
O
saves
/seɪv/ = USER: موجب صرفه جویی در, موجب صرفه جویی, صرفه جویی, صرفه جویی در, صرفه جویی می
GT
GD
C
H
L
M
O
screen
/skriːn/ = NOUN: سرند, پرده, غربال, پرده سینما, صفحه تلویزیون, تور سیمی, سپر, خمار, دیوار, تخته حفاظ, پنجره توری دار;
VERB: روی پرده افکندن, الک کردن, تور سیمی نصب کردن, روی پرده سینما یا تلویزیون نمایش دادن;
USER: پرده, صفحه نمایش, صفحه, روی صفحه نمایش, صفحه نمایش را
GT
GD
C
H
L
M
O
send
/send/ = VERB: فرستا دن, ارسال داشتن, روانه کردن, گسیل داشتن, اعزام داشتن, سوق دادن;
USER: ارسال, فرستادن, بفرستید, ارسال کنید, ارسال می
GT
GD
C
H
L
M
O
services
/ˈsɜː.vɪs/ = NOUN: خدمت, سرویس, کار, استخدام, وظیفه, لوازم, کمک, زاوری, نوکری, سابقه, عبادت, تشریفات, یاری, بنگاه, اثاثه, نظام وظیفه, درخت سنجد, یک دست ظروف;
USER: خدمات, سرویس های, ارائه خدمات, خدمات در, خدمات را
GT
GD
C
H
L
M
O
simple
/ˈsɪm.pl̩/ = ADJECTIVE: ساده, بسیط, سهل, خام, بی تزویر, فروتن, بی تکلف, ناازموده, نادان;
USER: ساده, ساده است, ساده و, های ساده, ساده ای
GT
GD
C
H
L
M
O
simpler
/ˈsɪm.pl̩/ = USER: ساده, ساده تر, سادهتر, ساده تر است, را ساده تر
GT
GD
C
H
L
M
O
simply
/ˈsɪm.pli/ = ADVERB: بسادگی, واقعا, حقیقتا;
USER: بسادگی, سادگی, به سادگی, به سادگی به, به سادگی با
GT
GD
C
H
L
M
O
sms
/ˌes.emˈes/ = USER: اس ام اس, اس ام, اس ام اس های, اس ام اس در
GT
GD
C
H
L
M
O
social
/ˈsəʊ.ʃəl/ = ADJECTIVE: اجتماعی, دسته جمعی, تفریحی, معاشرتی, انسی, وابسته بجامعه, گروه دوست, جمعیت دوست, وابسته به اجتماع;
USER: اجتماعی, های اجتماعی, اجتماعی را, اجتماعی است
GT
GD
C
H
L
M
O
subtitles
/ˈsʌbˌtaɪ.tl̩/ = NOUN: عنوان فرعی, لقب فرعی, عنوان فرعی مقاله;
USER: زیرنویس, زیرنویسهای, شده, دریافت, نویس
GT
GD
C
H
L
M
O
switch
/swɪtʃ/ = NOUN: تعویض, گزینه, سویچ قطع برق وغیره, شلاق, کلید برق, ترکه, راه گزین, سویچ برق;
VERB: چوب زدن, راه گزیدن, سویچ زدن, جریان را عوض کردن;
USER: تعویض, سوئیچ, تغییر دهید, دیگر تغییر دهید, گزینه
GT
GD
C
H
L
M
O
system
/ˈsɪs.təm/ = NOUN: سیستم, نظام, دستگاه, منظومه, روش, نظم, ترتیب, جهاز, اسلوب, سلسله, همست, همستاد, رشته, قاعده رویه, سبک;
USER: سیستم, نظام, دستگاه, سیستم های, سیستم را
GT
GD
C
H
L
M
O
systems
/ˈsɪs.təm/ = NOUN: سیستم, نظام, دستگاه, منظومه, روش, نظم, ترتیب, جهاز, اسلوب, سلسله, همست, همستاد, رشته, قاعده رویه, سبک;
USER: سیستم, سیستم های, سیستمهای, سیستم ها, از سیستم
GT
GD
C
H
L
M
O
tailored
/ˈteɪ.ləd/ = ADJECTIVE: در خور;
USER: مناسب, متناسب, طراحی شده, متناسب با, طراحی شده است
GT
GD
C
H
L
M
O
take
/teɪk/ = VERB: گرفتن, برداشتن, بردن, ستاندن, پنداشتن, لمس کردن;
USER: گرفتن, را, طول بکشد, را در, برداشتن
GT
GD
C
H
L
M
O
tasks
/tɑːsk/ = NOUN: کار, وظیفه, تکلیف, امر مهم, تمرین;
USER: وظایف, کارهای, انجام وظایف, وظایف را, انجام دادن کارهای
GT
GD
C
H
L
M
O
tell
/tel/ = VERB: گفتن, نقل کردن, تعریف کردن, بیان کردن, فاش کردن, تشخیص دادن;
USER: گفتن, بگویید, بگویم, بگوید, بگویید که
GT
GD
C
H
L
M
O
than
/ðæn/ = PREPOSITION: نسبت به, تا, بجز;
CONJUNCTION: که, تا اینکه;
USER: نسبت به, از, نسبت, تر از, بیش از
GT
GD
C
H
L
M
O
that
/ðæt/ = CONJUNCTION: که;
PRONOUN: ان, اشاره بدور, ان یکی;
USER: که, است که, که در, که به, را که
GT
GD
C
H
L
M
O
the
GT
GD
C
H
L
M
O
their
/ðeər/ = PRONOUN: شان, خودشان, خودمانی, مال ایشان, مال انها;
USER: شان, خود, خود را, های خود را, خود را به
GT
GD
C
H
L
M
O
they
/ðeɪ/ = PRONOUN: آنها, انها, خودشان, ایشان, انان, خودشانرا;
USER: آنها, که, آنها را, آنها در, می کنند
GT
GD
C
H
L
M
O
third
/θɜːd/ = third, third, third, third, thirty, third, یک سوم;
VERB: به سه بخش تقسیم کردن;
USER: سوم, سومین, ثالث, سومی, ثلث
GT
GD
C
H
L
M
O
through
/θruː/ = PREPOSITION: از طریق, از میان, بواسطه, از وسط, بخاطر, در ظرف;
ADVERB: از میان, سرتاسر, از توی, از اغاز تا انتها;
ADJECTIVE: تمام, مستقیم, تمام شده;
USER: از طریق, طریق, از, را از طریق, از میان
GT
GD
C
H
L
M
O
time
/taɪm/ = NOUN: زمان, ساعت, وقت, مدت, موقع, هنگام, فرصت, گاه, روزگار, زمانه, عصر;
ADJECTIVE: زمانی;
USER: زمان, وقت, ساعت, زمانی, مدت
GT
GD
C
H
L
M
O
to
/tuː/ = PREPOSITION: به, برای, در, در برابر, نزد, سوی, پیش, بسوی, طرف, تا نسبت به, بطرف, بر حسب, روبطرف, to-particle, to;
USER: به, برای, تا, را به, در
GT
GD
C
H
L
M
O
together
/təˈɡeð.ər/ = ADVERB: با هم, با همدیگر, یکجا, بایکدیگر, بطور دسته جمعی, بضمیمه;
USER: با هم, با یکدیگر, را با هم, در کنار هم, یکجا
GT
GD
C
H
L
M
O
transform
/trænsˈfɔːm/ = VERB: تبدیل کردن, دگرگون کردن, تغییر شکل یافتن, تغییر شکل دادن, نسخ کردن, ترادیسیدن;
NOUN: ترادیسی;
USER: تبدیل کردن, تبدیل, دگرگون, متحول, را دگرگون
GT
GD
C
H
L
M
O
use
/juːz/ = NOUN: استفاده, مصرف, کاربرد, استعمال, فایده, سود, عادت;
VERB: استفاده کردن, بکار بردن, استعمال کردن, مصرف کردن, بهره برداری کردن از;
USER: استفاده, استفاده از, با استفاده, استفاده می, با استفاده از
GT
GD
C
H
L
M
O
users
/ˈjuː.zər/ = NOUN: کاربر, استفاده کننده, بکار برنده, استعمال کننده;
USER: کاربران, کاربر, از کاربران, کاربران را, به کاربران
GT
GD
C
H
L
M
O
via
/ˈvaɪə/ = PREPOSITION: از طریق, توسط, بوسیله;
ADVERB: از راه;
USER: از طریق, طریق, توسط, را از طریق, بوسیله
GT
GD
C
H
L
M
O
virtually
/ˈvɜː.tju.ə.li/ = USER: تقریبا, عملا, تقریبا در, عملا در
GT
GD
C
H
L
M
O
what
/wɒt/ = PRONOUN: چه, کدام, چقدر, هر چه, انچه, چه نوع, چه اندازه, چه مقدار, حرف ربط;
ADVERB: چگونه;
USER: چه, آنچه که, چیزی است که, کدام, چگونه
GT
GD
C
H
L
M
O
when
/wen/ = CONJUNCTION: وقتی که, کی, چه وقت, چون, موقعی که, در موقع;
USER: وقتی که, زمانی که, هنگامی که, در هنگام, چون
GT
GD
C
H
L
M
O
whenever
/wenˈev.ər/ = CONJUNCTION: هر گاه, هر زمان که, هر وقت که, هنگامیکه;
USER: هر زمان که, هر زمان, هر گاه, هر وقت که, را هر زمان که
GT
GD
C
H
L
M
O
wherever
/weəˈrev.ər/ = CONJUNCTION: هر کجا که, هر جا که;
ADVERB: جایی که, آنجا که;
USER: هر جا که, هر جا, هر کجا که, در هر کجا, در هر کجا که
GT
GD
C
H
L
M
O
which
/wɪtʃ/ = PRONOUN: که, کدام, که این, این;
ADJECTIVE: چه;
USER: که, است که, که به, که در, کدام
GT
GD
C
H
L
M
O
will
/wɪl/ = NOUN: اراده, خواست, وصیت, وصیتنامه, میل, مشیت, نیت, قصد, خواهش, ارزو;
VERB: خواستن, اراده کردن, وصیت کردن, میل کردن, خواستاربودن, فعل کمکی'خواهم';
USER: اراده, خواهد, خواهد شد, خواهد کرد, خواهد بود
GT
GD
C
H
L
M
O
with
/wɪð/ = PREPOSITION: با, بوسیله, در جهت, پیش, برخلاف, بطرف, در ازاء, بعوض;
USER: با, را با, همراه با, و با, که با
GT
GD
C
H
L
M
O
work
/wɜːk/ = NOUN: کار, شغل, وظیفه, سعی, ساخت, زحمت, عملیات, موثر واقع شدن, چیز;
VERB: کار کردن, عمل کردن, زحمت کشیدن;
USER: کار, کار می کنند, کار کنند, کار کند, کار کردن
GT
GD
C
H
L
M
O
workflows
/ˈwərkˌflō/ = USER: گردش کار, گردش, تعریف گردش کار, کاری یا Workflow, کاری یا Workflow ها
GT
GD
C
H
L
M
O
yeah
/jeə/ = USER: آره, بله, آری
GT
GD
C
H
L
M
O
you
/juː/ = PRONOUN: شما, تو, ترا, تورا, شمارا, شماها;
USER: شما, تو, که شما, شما به, شما در
GT
GD
C
H
L
M
O
your
/jɔːr/ = PRONOUN: مال شما, مربوط به شما, ت, متعلق بهشما, خودمانی;
USER: خود را, خود, خود را به, های خود را, خود را در
172 words